معالجه کردن. (از منتهی الارب). علاج و چاره کردن کار رااز جهات بسیار. (از متن اللغه) ، گردیدن با کسی و نگریستن در کار که چگونه سرانجام دهد آن را. (از منتهی الارب). داوره، دار معه و لاوصه. (اقرب الموارد) (از متن اللغه). ملاوصه. رجوع به ملاوصه شود
معالجه کردن. (از منتهی الارب). علاج و چاره کردن کار رااز جهات بسیار. (از متن اللغه) ، گردیدن با کسی و نگریستن در کار که چگونه سرانجام دهد آن را. (از منتهی الارب). داوره، دار معه و لاوصه. (اقرب الموارد) (از متن اللغه). ملاوصه. رجوع به ملاوصه شود